آدرس: قم، خیابان ارم، طبقه سوم پاساژ الغدیر، انگشترسازی ابراهیم
آدرس: قم، خیابان ارم، طبقه سوم پاساژ الغدیر، انگشترسازی ابراهیم
ابراهیم عباسی متولد سال 1360 در شهر قم است. مادر ایشان اصالتاً قمی بوده و نسب پدرشان به استان لرستان میرسد. ورود او به حرفه نقرهسازی بنا به گفته خودشان توفیقی اجباری بود. کار پیشین ایشان فعالیتی سنگین بود که در اثر یک تصادف، از آن کار منع میشود. بعدازآن، با پیشنهاد برادر وارد فعالیت انگشترسازی میشود و به تعبیر خود، بعد از دوازده سال این فعالیت تبدیل به عضوی از وجود ایشان شده است. ایشان ذکر میکند که هزینههای آموزش بسیار بالا بوده و استادکاران حرفهای نیز محدود و گران بودند. درعینحال از کسانی نام میبرد که امر آموزش را سهل میکنند و میگوید: «آقای مصطفی قانع کار زیبایی انجام داده است. به کسانی که مشکلات مالی دارند، رایگان آموزش میدهد و خود به آنها کار میدهد». استاد عباسی در رابطه با طراحی منحصر به فرد یک محصول به ما میگوید: «اگر شما قصد داشته باشید یک محصولی را طراحی و تولید کنید، سالها به طول میانجامد تا به مرحله اجرا درآید؛ اما متأسفانه شاهد آن هستیم که بلافاصله بدل آن تولید میشود و هیچ قانونی هم مانع این کار نمیگردد». استاد عباسی پیشنهاد میدهد محصولات و فعالیت هنرمندان رتبهبندی شود و بر اساس این ردهبندی، اجرت و دستمزد مشخص گردد.
امام علی علیهالسلام:
مَنْ دَامَ كَسَلُهُ خَابَ أَمَلُه
کسی که پیوسته تنبلی کند، دررسیدن به آرزویش ناکام ماند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 463، ح 10627
ابراهیم عباسی متولد سال 1360 در شهر قم است. مادر ایشان اصالتاً قمی بوده و نسب پدرشان به استان لرستان میرسد. ورود او به حرفه نقرهسازی بنا به گفته خودشان توفیقی اجباری بود. کار پیشین ایشان فعالیتی سنگین بود که در اثر یک تصادف، از آن کار منع میشود. بعدازآن، با پیشنهاد برادر وارد فعالیت انگشترسازی میشود و به تعبیر خود، بعد از دوازده سال این فعالیت تبدیل به عضوی از وجود ایشان شده است، بهطوریکه میگوید: «بنده یک میز کار در خانه دارم، اگر یک روز تعطیل باشد، در خانه کار میکنم. این کار تبدیل به نیاز روزمره من شده است. این کار مانند دریا است، آرامش خاصی به من میدهد». آقای عباسی علیرغم تمام مشکلات معیشتی و کاری مانند هزینههای تجهیزات، عشق و علاقه به این کار را عامل اصلی ماندگاری خود در این حرفه میداند.
استاد عباسی از روزهای ورود به این حرفه، به عنوان روزهای دشواری و سختی یاد میکند. چراکه بعد از یک دوره بیماری و باوجود هزینههای درمان و معیشت، در این حرفه نیز تازه وارد محسوب میشد. همچنین ایشان ذکر میکند که هزینههای آموزش بسیار بالا بوده و استادکاران حرفهای نیز محدود و گران بودند. درعینحال از کسانی نام میبرد که امر آموزش را سهل میکنند و میگوید: «آقای مصطفی قانع کار زیبایی انجام داده است. به کسانی که مشکلات مالی دارند، رایگان آموزش میدهد و خود به آنها کار میدهد».
در مغازه آقای عباسی سه شاگرد مشغول به کار هستند که هر سه در رشته انگشترسازی سنتی تحصیل کرده اند. ایشان این نکته را امر مثبتی تلقی میکند و معتقد است تحصیلات و سواد در این رشته باعث موفقیت در آینده خواهد شد. همچنین ایشان بر این باور است هم اکنون بسیاری از شاغلان در رشتهای غیر مرتبط با تحصیل خود، مشغول به کار هستند و این ناشی از سوء مدیریت است. درنتیجه میتوان با سامان دهی و مدیریت افرادی که در این رشته تحصیل میکنند و در این مغازه تجربه میآموزند، آینده این رشته را توسعه و رونق بخشید. علاوه بر این سه شاگرد، هشت شاگرد دیگر توسط استاد ابراهیم آموزش دیدهاند که سه نفر از آنها در خانه کار میکنند.
استاد عباسی رونق کار خود را به همان ابتدای فعالیت خود منسوب میدارد و معتقد است که عشق به کار سبب شد که شروع کار بارونق آن همراه باشد؛ اما ایشان شرایط کنونی را دشوار توصیف میکند و میگوید: «سه سالی است که شرایط بسیار سخت شده است. ما در حفظ روشهای سنتی کوشا هستیم و توان رقابت با تولید صنعتی را نداریم. هر چشمی همتوان تشخیص این تفاوتها را ندارد».
استاد عباسی در رابطه با طراحی منحصر به فرد یک محصول به ما میگوید: «اگر شما قصد داشته باشید یک محصولی را طراحی و تولید کنید، سالها به طول میانجامد تا به مرحله اجرا در آید؛ اما متأسفانه شاهد آن هستیم که بلافاصله بدل آن تولید میشود و هیچ قانونی هم مانع این کار نمیگردد». ایشان در حوزه فعالیت خود دست به یک کار ترکیبی زده است و محصول شیرازی و جواهری را با هم ادغام نموده و یک محصول منحصر به فرد ارائه داده است؛ اما این کار تقلید و بدل آن بلافاصله ساخته شده است. بعدازآن، ایشان این محصول را اسپرت و به تعبیر خود «جوانپسند» طراحی و تولید نمود که اظهار میکند دو روز بعد در بازار دیده شد؛ اما اگر از آفتهای ساخت انگشترهای منحصر به فرد برند استاد عباسی که بگذریم، یکی از افتخارات ایشان در طول فعالیت خود ساخت انگشتری است که بعدها به مقام معظم رهبری هدیه داده شد.
آقای عباسی معتقد است یکی از ضربههایی که بازار نقره خورده است، تولید انبوه محصولات سیلندری است. در محصول سیلندری میتوان ناخالصی وارد کرد و آلیاژهای متفاوت را با نقره ترکیب کرد. به این شکل کیفیت آن پایین میآید و تنها با یک ضربه شکسته میشود اما محصولی که کار دست باشد، با ضربه خم میشود اما نمیشکند.
ایشان بر این باور است که برای حفظ اصالت محصول هنری حتی در شرایط اقتصادی نامناسب نباید از کیفیت آن کاست. ایشان مصمم است که کاردستی و هنری را به شکل سنتی ادامه دهد، آن را به فرزند خود منتقل کند و انتظار دارد فرزندش نیز به فرزندان نسل آینده منتقل نماید تا این هنر ماندگار بماند.
آقای عباسی در پاسخ به این سؤال که بازار فروش شما بیشتر چه کسانی هستند، میگوید: «من اصلاً هیچ مشتری استانی ندارم. تقریباً میتوان گفت 90 درصد مشتریها بنده از شهرستانی مانند یزد، اصفهان و تهران هستند و ده درصد آنها خارج از ایران ساکناند». در رابطه با مشتریهای خارج از کشور مشکلاتی وجود دارد که ایشان به آنها اشاره میکند و اظهار میکند که برای پست محصول و جابجایی هزینه آن نیز با مشکلاتی مواجه است.
استاد عباسی برای توسعه کارشان پیشنهاد جالب و خلاقانهای دارند. وی در نظر دارد زیرزمین خانه خود در روستا را به کارگاهی اختصاص دهد و از کمیته امداد و بهزیستی بخواهد افرادی که نیازمند هستند، معرفی کند تا در این کارگاه مشغول به کار شوند؛ اما مشکلات و معضلات پیش روی ایشان کم نیستند و وقتی به ما درباره طرح خود میگوید از شکل و تردید خود صحبت میکند و مطمئن نیست بتواند با شرایط کنونی و دشواریهای پیش رو بتواند این طرح را به ثمر برساند.
توسعه هنر نقرهسازی ازنظر آقای عباسی در گرو حمایتهای مالی است. ایشان موقعیت نقرهسازی را به شرایط جنگ تشبیه میکند: «اگر پشتیبانی و حمایت از پشت جبههها به خط مقدم نرسد، نمیتوان با دستخالی مبارزه کرد و موفق شد». استاد عباسی پیشنهاد میدهد محصولات و فعالیت هنرمندان رتبهبندی شود و بر اساس این ردهبندی، اجرت و دستمزد مشخص گردد.
پیشنهاد استاد عباسی به جوانان این است که اگر عشق و پشتکار دارند، کار نقرهسازی، کاری زیبا و ستودنی است. ایشان در این باره میگوید: «نانش حلال است. نانش برکت دارد». ایشان معتقد است نقرهسازی کاری ظریف است که نیازمند فوتوفن است، لذا جوانان باید باپشتکار وارد این رشته شوند. چراکه سرمایه عمر را به باور ایشان نمیتوان با هیچ ثروت دیگری معامله کرد.
استاد نقرهساز یک خاطره تعریف میکند زمانی که شاگرد بوده، حاج آقایی وارد مغازه میشود و از ایشان درخواست میکند یک انگشتر را پرداخت کند. ادامه خاطره از زبان خود آقای عباسی شنیدنی است؛ «بنده هم در آن زمان اصلاً نگینها و سنگها را نمیشناختم. این انگشتر را گرفتم و شروع به کار کردم. آن آقا به من گفت شما میدانی این سنگ چقدر قیمت دارد که اینطور دست گرفتی؟ گفتم چقدر، گفت چهل میلیون. به محض اینکه این را شنیدم زانوانم سست شد و نشستم زمین. آن زمان چهل میلیون، پول خانه من بود. برای من این قیمت برای سنگ بسیار جالب بود. بعدها که در این عرصه استاد شدم، متوجه شدم چهل میلیون در بین این سنگها رقم قابل توجهی نیست». ایشان نقل میکند که آن حاج آقا کماکان مشتری مغازه عباسی است و به علاقهی خاصی به انگشتر دارد.
استاد عباسی درخواست دارد صدای خود و همصنفهای ایشان به گوش مقامات مسئول برسد و به مشکلات و دشواریهای این عرصه رسیدگی شود. ایشان معتقد است ما هم معادنی گرانبها داریم و هم مردمانی متعهد که اتحاد آنها در هیچ جای جهان نمونه ندارد. وی باور دارد که محبت و الفت بین ایرانیان زبانزد است و نباید مشکلات، ما را از پای در آورد.